• ۷ ساعت قبل
  • کد خبر: 76017
  • زمان مطالعه: ۴ دقیقه

کوره‌های خاموش

صنعت فولاد بریتانیا چگونه در آستانه فروپاشی قرار گرفت؟
فولاد

صنعت فولاد بریتانیا، که زمانی مظهر شکوه و قدرت صنعتی این کشور بود، امروز به نمادی از ضعف ساختاری و تصمیم‌گیری‌های عجولانه بدل شده است. این کشور در آستانه تبدیل شدن به تنها عضو گروه ۷ قرار دارد که توانایی تولید فولاد اولیه را از دست می‌دهد؛ مساله‌ای که پیامدهای آن فراتر از اقتصاد، به حوزه امنیت ملی نیز کشیده می‌شود. اکنون دولت بریتانیا در یک دوراهی سرنوشت‌ساز ایستاده است: یا باید با واقعیات رقابت جهانی مواجه شود و مسیر احیا را در پیش گیرد، یا در حسرت گذشته، هزینه‌های مالی و راهبردی بیشتری را متحمل شود.

پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، در قلب منطقه صنعتی اسکانتورپ، جایی که زمانی غرش کوره‌های بلند، ریتم زندگی کارگران را تنظیم می‌کرد، اکنون سکوتی مرگبار حاکم است. در ۱۲ آوریل، وقتی نمایندگان پارلمان بریتانیا با عجله برای نجات کوره‌های شرکت بریتیش استیل - که حالا در دستان غول چینی، جینگ‌ی، قرار گرفته - گرد هم آمدند، شاید تصور می‌کردند که می‌توانند تاریخ را بازنویسی کنند. جرمی رینولدز، وزیر تجارت، با افتخار اعلام کرد: «ما فولاد بریتانیا را نجات دادیم!» اما این ادعای پرطمطراق، تنها پرده‌ای بود برای پنهان کردن یک حقیقت تلخ: صنعت فولاد بریتانیا، که روزگاری ستون فقرات اقتصاد صنعتی این کشور بود، اکنون در آستانه فروپاشی است و تلاش‌های شتاب‌زده دولت برای ناسیونالیسم اقتصادی، تنها زخم‌های آن را عمیق‌تر کرده است.

ریشه‌های یک بحران
برای فهمیدن اینکه چرا کوره‌های اسکانتورپ به نماد یک شکست بزرگ تبدیل شده‌اند، باید به عقب برگردیم. صنعت فولاد بریتانیا، که زمانی برای ساخت بدنه زیردریایی‌ها و ورق‌های نازک خودروها حیاتی بود، اکنون به شدت به زغال‌سنگ و سنگ‌آهن وارداتی از کشورهایی مثل استرالیا، برزیل و سوئد وابسته است. در دو سال گذشته، بریتانیا برای بالا بردن تولید خود، به شدت به مواد اولیه خارجی متکی بوده و در عین حال، مقادیر زیادی آهن قراضه از سوئد برای تولید تسلیحات وارد کرده است. این وابستگی، زنگ خطری برای برنامه‌ریزان نظامی است: اگر جنگی رخ دهد، متحدان بریتانیا ممکن است فولاد خود را به سمت نیازهای داخلی خود - مثل دانمارک و ایرلند - هدایت کنند و بریتانیا را در تنگنا قرار دهند.
دولت کارگری، که در انتخابات گذشته با وعده احیای صنعتی در شهرهایی مثل اسکانتورپ به پیروزی رسید، خود را در دام تناقضات گرفتار کرده است. از یکسو، می‌خواهد با احیای تولید داخلی، حس غرور ملی را بازگرداند؛ از سوی دیگر، منطق اقتصادی نشان می‌دهد که این کار نه تنها ناکارآمد، بلکه به شدت پرهزینه است. جایلز ویلکس، مشاور سابق وزارت تجارت، با صراحت می‌گوید: «اگر قرار است دولت بخش‌هایی را تقویت کند که بریتانیا در آنها مزیت دارد، صنعت فولاد بدترین نقطه برای شروع است.» اما این هشدارها به گوش سیاستمدارانی که درگیر موج ناسیونالیسم شده‌اند، نمی‌رسد.

دولت: ناجی یا ویرانگر؟
دولت بریتانیا برای نجات بریتیش استیل، ۵/۲ میلیارد پوند به صنعت فولاد اختصاص داده است، از جمله ۵۰۰ میلیون پوند برای کوره‌های تاتا استیل در پورت تالبوت. اما این تزریق مالی، بیشتر شبیه ریختن آب در یک بشکه سوراخ است. جینگ‌ی، که در سال ۲۰۲۰ بریتیش استیل را در بحبوحه ورشکستگی خرید، اعلام کرده که سایت اسکانتورپ دیگر قابل دوام نیست و روزانه ۷۰ هزار پوند، معادل ۸/۱۲ میلیون پوند آهن خام در کوره‌ها ضرر می‌دهد. با این حال، وزرا این ادعا را رد کرده و با اعطای اختیارات گسترده به خود، سعی در کنترل اوضاع دارند. اما این دخالت، نه تنها نتیجه‌ای نداشته، بلکه به نظر می‌رسد آتش بحران را شعله‌ورتر ساخته است.
مشکلات صنعت فولاد بریتانیا ریشه‌ای‌تر از آن است که با پول حل شود. قیمت بالای انرژی - که در مقایسه با چین، جایی که بیش از نیمی از فولاد جهان با یارانه‌های سنگین تولید می‌شود، به شدت بالاست - رقابت‌پذیری بریتانیا را از بین برده است. تولیدکنندگان بریتانیایی، که از سرمایه‌گذاری اندک و بهره‌وری پایین رنج می‌برند، نمی‌توانند با قیمت‌های ارزان و تولید انبوه چین رقابت کنند. تعرفه ۲۵ درصدی آمریکا بر واردات فولاد، که در فوریه توسط دونالد ترامپ اعلام شد، ضربه نهایی را وارد کرده و بریتانیا را در موقعیت دشوارتری قرار داده است.

ناسیونالیسم در برابر منطق اقتصادی
دولت ادعا می‌کند که احیای تولید فولاد، بخش‌های در حال افول - مثل ساخت‌وساز - را نجات خواهد داد. اما این استدلال، با واقعیت اقتصادی همخوانی ندارد. فولاد وارداتی ارزان‌تر از بسیاری از کشورها، می‌تواند همان نیازها را با هزینه کمتر برآورده کند. چرا باید میلیاردها پوند برای صنعتی هزینه شود که نمی‌تواند رقابت کند؟ پاسخ در سیاست نهفته است: موج ناسیونالیسم اقتصادی، که از حزب کارگر تا محافظه‌کاران و لیبرال دموکرات‌ها را در بر گرفته، سیاستمداران را وادار کرده تا به جای منطق، به احساسات تکیه کنند. با این حال، این موج ناسیونالیسم، منتقدانی هم دارد. برخی نمایندگان پارلمان، جینگ‌ی را متهم به خرابکاری عمدی و تشدید مشکلات زیرساختی کرده‌اند. اما شواهد کمی برای این اتهامات وجود دارد و به نظر می‌رسد خروج سریع جینگ‌ی، بیشتر به دلیل تعرفه‌های سنگین آمریکا باشد تا توطئه‌ای علیه بریتانیا.

احیا یا فروپاشی؟
صنعت فولاد بریتانیا در یک دوراهی قرار دارد. از یکسو، می‌توان با سرمایه‌گذاری در کوره‌های قوس الکتریکی - که از فولاد قراضه بازیافتی با کیفیت بالا استفاده می‌کنند - وابستگی به مواد خام وارداتی را کاهش داد. این کوره‌ها، مثل نمونه‌ای که در روترهام برای تولید فولاد هوانوردی استفاده می‌شود، می‌توانند راه حلی برای مشکلات فعلی باشند. اما این مسیر، نیازمند سرمایه‌گذاری‌های کلان و برنامه‌ریزی دقیق است؛ چیزی که دولت فعلی به نظر نمی‌رسد توانایی انجامش را داشته باشد.
از سوی دیگر، ادامه مسیر فعلی، یعنی تزریق پول به صنعتی که نمی‌تواند رقابت کند، تنها به ضررهای بیشتر منجر خواهد شد. بریتانیا در خطر تبدیل شدن به تنها کشور گروه ۷ است که قادر به تولید فولاد اولیه نیست - واقعیتی که نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از منظر امنیتی نیز نگران‌کننده است.
در نهایت، کوره‌های اسکانتورپ، بیش از آنکه نماد احیای صنعتی باشند، یادآور یک حقیقت تلخ هستند: در دنیای جهانی‌شده امروز، ناسیونالیسم اقتصادی، بدون برنامه‌ریزی و رقابت‌پذیری، تنها به ضررهای بیشتر منجر خواهد شد. بریتانیا، که روزگاری پیشتاز انقلاب صنعتی بود، حالا باید تصمیم بگیرد: آیا می‌خواهد با واقعیت‌های اقتصادی کنار بیاید و راهی برای رقابت پیدا کند، یا در حسرت گذشته، خود را در باتلاق ضررهای مالی غرق خواهد کرد؟

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =