فوتبال ذوب آهن

در دل کارخانه‌ای که برای تولید فولاد ساخته شد، نسلی از فوتبالیست‌ها شکل گرفت که روزی تا فینال آسیا پیش رفت. ذوب‌آهن اصفهان، نخستین کارخانه فولادسازی ایران، فقط ستون‌های صنعتی کشور را نساخت؛ بلکه پایه‌گذار سنتی شد که هنوز در فوتبال ایران زنده است: پیوند صنعت و ورزش. این داستان باشگاهی است که بیش از پنجاه سال پیش از دل صنعت فولاد زاده شد و نامش را تا بلندای فوتبال قاره رساند.

به گزارش خبرنگار ایراسین، دهه‌ها پیش، وقتی ماشین‌آلات سنگین در زمین‌های بی‌آب‌وعلف جنوب غرب اصفهان به صدا درآمدند، کمتر کسی تصور می‌کرد که چند کیلومتر آن‌سوتر، توپ فوتبال هم به گردش درآید. اما کارخانه ذوب‌آهن با نگاهی فراتر از تولید، باشگاهی ورزشی بنیان گذاشت که سال‌ها بعد به یکی از پرافتخارترین تیم‌های ایران بدل شد. تیمی که نه‌تنها جام‌های داخلی را لمس کرد، بلکه در قامت نماینده‌ای از فوتبال صنعتی ایران، تا مرز قهرمانی قاره هم پیش رفت. این مدل البته به ذوب‌آهن محدود نماند. در نقشه فوتبال ایران، جای پای صنعت را به‌روشنی می‌توان دید: از سپاهان، دیگر غول فولادی اصفهان، گرفته تا پیکان و سایپا در پایتخت، از آلومینیوم اراک و گل‌گهر سیرجان تا فولاد و نفت در خوزستان. حتی نساجی مازندران، با سابقه‌ای درخشان، تا همین اواخر زیر سایه کارخانه حرکت می‌کرد. اما اگر قرار باشد نقطه شروع این الگو را پیدا کنیم، رد آن به جایی بازمی‌گردد که شعله‌های کوره و شور سکوها در یک قاب جمع شدند: کارخانه ذوب‌آهن. جایی که صنعت و ورزش، دو نیروی محرک جامعه، از دل یک بنگاه برخاستند و داستانی متفاوت برای فوتبال ایران رقم زدند.

فولاد، فوتبال و فراتر از آن

همه چیز با یک تصمیم آغاز شد. در تابستان ۱۳۴۷، محمدعلی تقی‌زاده فرهمند، مدیری صنعتی با نگاهی فراتر از تولید فولاد، کلنگی بر زمین کوبید که تنها زمین فوتبال نبود، بلکه آغاز مسیری تازه در پیوند صنعت و فرهنگ بود. او نه‌تنها تأسیسات ورزشی کارخانه ذوب‌آهن را بنیان گذاشت، بلکه روح یک باشگاه را در کالبد صنعتی‌ترین نقطه اصفهان دمید.

باشگاه ذوب‌آهن، برخلاف بسیاری از تیم‌های ورزشی آن دوران، از همان آغاز با ساختاری سازمان‌یافته و بودجه‌ای شفاف پدید آمد. کارخانه‌ای که آهن می‌ساخت، حالا در حال ساختن نهادهای اجتماعی بود؛ نه برای کسب سود، بلکه برای خلق سرمایه‌ای دیگر: سرمایه اجتماعی. در نخستین دیدار رسمی، تیم نوپای ذوب‌آهن مقابل پیکان به میدان رفت و با نتیجه ۲–۴ شکست خورد؛ اما نام‌هایی مانند روح‌الله زرگر، نعمت‌الله زرگر، اصغر نیلچیان و مصطفی قانعی (نخستین کاپیتان تیم) از همان ابتدا، نشانه‌هایی از هویتی متفاوت را در زمین بازی ترسیم کردند.

خیلی زود، باشگاه مسیر رشد را در پیش گرفت. حمایت مالی مستقیم از سوی کارخانه، دست ذوب‌آهن را برای جذب استعدادهای محلی و حتی ستاره‌های تیم رقیب، سپاهان، باز گذاشت. اما شاید مهم‌تر از همه، انتخاب یوگنی لیادین، مربی کارکشته شوروی، بود که نظم آهنینی به بازی ذوب‌آهن بخشید و نخستین سنگ‌بنای هویتی فنی تیم را گذاشت. در روزهایی که فوتبال ایران هنوز با روش‌های سنتی اداره می‌شد، ذوب‌آهن با ورود به‌موقع به عرصه مربیان بین‌المللی، گامی به‌پیش نهاد.

در دهه ۱۳۵۰، در تمام دوره‌های لیگ تخت جمشید، باشگاه ذوب‌آهن حاضر بود؛ با حضور مداوم و تدریجی‌اش در سطح اول فوتبال کشور، نشان داد که صرفاً پروژه‌ای تبلیغاتی نیست، بلکه بخشی از راهبرد کلان یک بنگاه صنعتی برای ساختن پیوندهای اجتماعی عمیق‌تر با جامعه اطراف است. سال‌ها بعد، این راهبرد به ثمر نشست. دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، دوران طلایی این باشگاه بود. قهرمانی در جام حذفی، حضور مداوم در بالاترین سطح فوتبال، و سرانجام رسیدن به فینال لیگ قهرمانان آسیا در سال ۲۰۱۰، نه فقط دستاوردهای ورزشی، که نمادی از بلوغ یک مدل توسعه صنعتی–اجتماعی بود. ذوب‌آهن ثابت کرد که کارخانه‌ها، اگر بخواهند، می‌توانند چیزی فراتر از تولید بسازند: امید، هویت و افتخار.

ذوب آهن

سقوط، بازگشت و پایداری در سایه کوره‌ها

هیچ مسیر افتخاری، بی نشیب نمی‌ماند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و دگرگونی‌های عمیق در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور، تیم فوتبال ذوب‌آهن نیز مانند بسیاری از نهادهای مشابه، دچار وقفه‌ای در مسیر خود شد. شعله‌های کارخانه همچنان فروزان بود، اما آتش فوتبال برای مدتی خاموش شد. تیم، آرام‌آرام از سطح نخست فوتبال ایران فاصله گرفت، بی آن‌که هویت صنعتی‌ورزشی‌اش را از یاد ببرد. اما بازگشت، تنها به همت پول و زیرساخت ممکن نبود؛ نیازمند اراده‌ای صنعتی بود. در سال ۱۳۷۲، با خرید امتیاز تیم تام اصفهان، ذوب‌آهن بار دیگر به سطح اول فوتبال کشور بازگشت؛ بازگشتی که رنگ ماندگاری گرفت. از آن زمان تا امروز، به‌جز یک فصل کوتاه در دسته دوم (۱۳۷۴)، همواره در سطح نخست باقی مانده است.

ذوب‌آهن، برخلاف بسیاری از باشگاه‌های وابسته به بودجه دولتی یا منابع ناپایدار، به‌واسطه اتصالش به یک بنگاه بزرگ صنعتی، توانست ساختاری منظم و پایدار برای خود بسازد. از فصل نخست لیگ برتر ایران در سال ۱۳۸۰، تاکنون، هیچ‌گاه از این رقابت‌ها غایب نبوده است. چهار نایب‌قهرمانی در کارنامه دارد، اما عنوان قهرمانی لیگ هنوز از او گریزان بوده؛ شاید این نیز بخشی از سرنوشت باشگاهی باشد که همواره در مرز میان افتخار و فروتنی حرکت کرده است.

در جام حذفی، اما داستان دیگری رقم خورده است. چهار قهرمانی و یک نایب‌قهرمانی، جایگاه ذوب‌آهن را در میان پرافتخارترین تیم‌های این جام تثبیت کرده؛ جامی که اغلب در آن شگفتی‌ها از دل ساختار می‌جوشند، نه فقط از ستاره‌ها.

در عرصه بین‌المللی، نقطه اوج در سال ۱۳۸۹ رقم خورد. ذوب‌آهن، با هدایت منصور ابراهیم‌زاده، در رقابت‌های لیگ قهرمانان آسیا، یکی پس از دیگری رقبا را کنار زد و خود را به فینال رساند؛ جایی که تنها سئونگنام کره‌جنوبی توانست مانع قهرمانی‌اش شود. نایب‌قهرمانی آسیا، اگرچه جامی به اصفهان نیاورد، اما باشگاهی صنعتی را در چشم‌انداز فوتبال قاره، درخشاند.

سوپرجام فوتبال ایران نیز یک‌بار به نام این تیم ثبت شده است؛ افتخاری دیگر برای باشگاهی که نه با ریخت‌وپاش، بلکه با سازمان، نظم، و اتکا به هویت صنعتی‌اش به حیات ادامه داده است. ذوب‌آهن شاید باشگاه جام‌های طلایی کم‌تری باشد، اما در یک چیز بی‌رقیب است: ثبات در طوفان.

سبزپوشی با ربشه‌های صنعتی

چهره‌هایی که ذوب‌آهن را ساختند

اگر باشگاه‌ها را بتوان همچون ملت‌ها دانست، پس بازیکنان و مربیان‌شان همان چهره‌هایی هستند که حافظه جمعی را شکل می‌دهند؛ نمادهایی انسانی که یک پیراهن را، یک رنگ را، و حتی یک صنعت را، به یادها می‌سپارند. ذوب‌آهن نیز از این قاعده مستثنا نیست. باشگاهی که هویتش را نه فقط با جام‌ها، بلکه با چهره‌هایی ماندگار، نسل به نسل انتقال داده است.

در قلب این حافظه، نامی بیش از همه می‌درخشد: قاسم حدادی‌فر. نه‌تنها باسابقه‌ترین بازیکن تاریخ باشگاه با ۴۱۹ بازی رسمی، بلکه مردی که در تمام دوران حرفه‌ای‌اش – به‌جز دو مقطع کوتاه قرضی – وفادار به پیراهن سبز و سفید باقی ماند. بازیکنی که اکنون، در یک چرخش دراماتیک، هدایت همان تیم را به‌عنوان سرمربی بر عهده گرفته؛ گویی ذوب‌آهن، قهرمان خود را از دل خود پرورش داده و دوباره به او بازگردانده است. پشت‌سر او، نام‌هایی مانند مهدی رجب‌زاده با ۳۵۴ بازی، اسماعیل فرهادی با ۳۲۲، و رسول کربکندی، دروازه‌بان افسانه‌ای با ۳۰۹ بازی، قرار دارند. بازیکنانی که نه فقط آمار، بلکه روایتِ خاطره‌های نسلی از هواداران را نمایندگی می‌کنند.

سبزپوشی با ربشه‌های صنعتی

ذوب‌آهن در طول تاریخش، خانه‌ای برای بسیاری از چهره‌های شناخته‌شده فوتبال ایران بوده است: از محمدرضا خلعتبری تا رشید مظاهری، از سپهر حیدری تا محسن مسلمان، و از حسین ماهینی تا احسان پهلوان و سیدمحمد حسینی. اما مهم‌تر از شهرت، پیوندی است که باشگاه با این بازیکنان برقرار کرده؛ پیوندی بر بستر ثبات و ساختار. در میان آن‌ها، رجب‌زاده با ۱۰۷ گل بهترین گلزن تاریخ باشگاه است؛ بالاتر از مرتضی تبریزی (۵۷ گل) و اسماعیل فرهادی (۵۲ گل). ایگور کاسترو، ستاره برزیلی و نماد مهاجمان خارجی ذوب‌آهن، با ۴۰ گل، عنوان بهترین گلزن خارجی باشگاه را در اختیار دارد. مهاجمی که در راه فینال لیگ قهرمانان آسیا، نقشی محوری ایفا کرد و خاطره‌ای بین‌المللی در ذهن هواداران بر جای گذاشت.

سبزپوشی با ربشه‌های صنعتی

اما ذوب‌آهن فقط در زمین باشگاه نماند؛ صدای آن به سطح ملی نیز رسید. رسول کربکندی در جام‌جهانی ۱۹۷۸، علی‌اکبر استاداسدی در ۱۹۹۸، قاسم حدادی‌فر در ۲۰۱۴ و رشید مظاهری در ۲۰۱۸، رد پای این باشگاه را در بزرگ‌ترین آوردگاه فوتبالی جهان ثبت کردند. در جام ملت‌های آسیا نیز نام‌هایی مانند رجب‌زاده، گردان، خلعتبری و طالبی، ذوب‌آهن را در سطح ملی نمایندگی کردند. در نیمکت مربی‌گری، نام منصور ابراهیم‌زاده همچنان جایگاهی خاص دارد؛ مردی که تیم را تا فینال لیگ قهرمانان آسیا پیش برد. اما فهرست بلندبالای مربیان این تیم، روایتگر تنوع اندیشه‌هاست: از ناصر حجازی تا یحیی گل‌محمدی، از امیر قلعه‌نویی تا علیرضا منصوریان، و از فیروز کریمی تا مهدی تارتار. ذوب‌آهن، برای سال‌ها، پلتفرمی برای اندیشه‌های مختلف تاکتیکی در فوتبال ایران بوده است.

سبزپوشی با ربشه‌های صنعتی

امروز، شاید ستاره‌های پرسروصدای دیروز در این تیم کمتر دیده شوند، اما ذوب‌آهن همچنان بر مسیر خود ایستاده: پرورش نسل جدید، اتکا به نظم درونی، و ادامه دادن با همان دیسیپلینی که از کارخانه بزرگ ذوب آهن اصفهان آموخته است. در روزگار آشفته بازار باشگاه‌داری در ایران، ذوب‌آهن همچنان یکی از معدود باشگاه‌هایی است که ریشه دارد، هویت دارد، و مهم‌تر از همه، افق دارد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =